پنج شنبه 90 آذر 3 , ساعت 11:0 عصر
نگاه ازصدای تو چه مومنانه ایمن میشد . وقتی مرا اواز میکردی call from Nahal چه بالا وبلند پرواز کردی واغاز کردی سلامی به افتاب ازدریچه ای تاریک چشم انتظار سپیده دمی.........ونوبت خودرا انتظار می کشم. راه نیست . شب نیست .نه روز است ونه افتاب...دشنه ای تلخ بر گرده .
که خاموشی ام هزاران زبان سخن دارد .
نوشته شده توسط فرح نهالی | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ