شنبه 90 دی 24 , ساعت 9:0 عصر

لحظه هایم از یاد اشنا خالی است

زخمهایم هیچکس نخواهد شست

چشمهایم از انتظار خواهد سوخت

انتظار مرا هیچ رنگ وبویی نیست

مگر معجزه ای........محال است


شنبه 90 دی 24 , ساعت 4:0 عصر

کدرشدن وسپیدگرایییدن موهایم و نهایتا چهره شاداب وخندانم را کم کم چین های رنج و پیری محاصره کرده اند .

 اینها ذره ذره در لحظه لحظه  ایام نبود نهالم جان گرفتند . پرواز تو نهالم توفانی بود که در زندگیم  رخ داد .

ماهها ست خواب را از من ربوده .

به مانند درخت بار و بر ریخته .لخت و عریان در دشت های وحشت ودرد وتنهایی به جا مانده ام  .

چه برمن میگذرد ..........................


شنبه 90 دی 24 , ساعت 3:0 عصر

گویی در این عالم نبستم

انچنان غرق در افکار پنهانی خود هستم

ودر گرداب پریشانی واندوة دست و پا میزنم

پاهایم بی ارادة .....             قدم بر میدارند

قطرات اشک چشمان غم زدةام را مرطوب می کنند

لبانم خاموش و دلم فریاد می زند نهالم دلتنگتم

بی ارادة اهی جگرسوز بیرون می اید  ...............

گویی هیچ صدایی نمیشنوم   .....فقط می روم بی اراده  ...تا به کجا ندانم .

 


شنبه 90 دی 24 , ساعت 11:0 صبح

انقدر تهی از فردایم

انقدر گسسته از امیدم

که پیش پایم فقط پله های شکسته است .


شنبه 90 دی 24 , ساعت 10:0 صبح

سالها عمرم چه بی حاصل گذ شت .

بی خبر  از خویش و در باطل گذشت

عاقبت بر شاخه ام برگی نماند

حاصل عمرم ......از این منزل گذشت .  ..سفرت به هستی لاینتاهی مبارک .نهالم


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ