چهارشنبه 90 دی 28 , ساعت 12:0 عصر

شکل گمشده ام راپیدا کردم . پاره های خیالم را به هم وصل کردم .

شاید  که دوباره بودن  ویا.....شاید زندگی کردن را تجربه کنم .


دوشنبه 90 دی 26 , ساعت 11:0 عصر

نشسته ام .....در این وادی انتطار . 

گرجه عبث .....در ارزوی دل عاشقم چه ملتمسانه در پرواز است .

تحمل این همه فاصله .

مهر تو چه جاودانه در قلب من .

وای ....که دلم در گرو مهرت چه در سوز و ساز است .

که تنها ترا جستجو میکند .

همانا ترا میبینم ........که ندارم  نهالم .

 


دوشنبه 90 دی 26 , ساعت 10:0 عصر

شبی چون پرستو سفر میکنم .

عزم دیاری دگر میکنم .

به ابی دریا سفر میکنم .

شب بی کسی را سحر میکنم .

به شهر نگاهت .......نهالم نهان میکنم .

اگر نخواستی گذر میکنم .


یکشنبه 90 دی 25 , ساعت 11:0 صبح

عکس ها..... عکسها همه نشانه  زوال هستند .

عکس میگیریم  که روزی روزگاری یادمان باشد ...که بودیم .

اما حالا که هستیم  .....

انگار که نیستیم .


یکشنبه 90 دی 25 , ساعت 9:0 صبح

چه فایده  داره ؟ وقتی که  کوهی نباشه ....... که به ان تکیه کنی .

چه فایده داره ؟ که نهالت به درختی تنومند ............ که در سایه اش پاتو دراز کنی .

 


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ